نمردیم و واسطه آشنایی و ملت شدیم.
جالب فقز اینکه دختره اومده تو پیج ر همه پستاشو تند تند لایک میکنه. قطعا و قطعا داره از ر نفع میکشه.
واقعا جالبه اومده پستی رو لایک کرده که ر برا من گذاشته که از من سواستفاده کنه.
نمردیم و مشروط شدیم.
بدبخت شدیم.
بعله.
ک..کش اعظم هم ما رو خل کرد. دیوونه کرد. فقط همین مونده بود که مامانم بگه روانی شدی تو.
از آدمای بی شرفی مثل تو متنفرم.
ازین به بعد هزاران بار اسمشو میگن.
هزاران بار شبیه اون نگات میکنن باید باهاش کنار بیای.
دیگه نداریش. از اول هم نداشتیش اوکی؟
ازین به بعد هزاران بار اسمشو میگن.
هزاران بار شبیه اون نگات میکنن باید باهاش کنار بیای.
دیگه نداریش. از اول هم نداشتیش اوکی؟
یه سوالی که ذهن منو درگیر میکنه همیشه اینه که آیا آدم های قوی شجاع هستن یا آدمای شجاع یاد میگیرن که قوی باشن؟
جان تو گاییده شدیم این تابستون.
ملت فقط از گرما مینالن.
گرما واسه ما عادیه.
ترم تابستونی چه گوهی بود من خوردم😂
آقا یه زن و شوهر استاد تو دانشگاه ما هستن. من یه ترم با شوهره کلاس داشتم. الان یذره باهاش رفیق شدم. ینی مثلا در حد سلام علیک داشتن.
از زنش بیشتر خوشم میاد. روش کراش وحشتناک ندارم ولی این الگوی منه.
خانومش خیلی مهربونه. شوهره عصبیه بیشتر. منم واسه نمره متاسفانه باهاش کنار اومدم.
یه روز دیدمش تو دانشگاه در حالیکه که گفته بود من اون روز ها نیستم دانشگاه. دیدم رد شد رفت تو اتاقش. گفتم خب برم یه سلامی بکنم. رفتم سلام علیک کردم بعدش گفت با من کار دارین؟؟!
منم گفتم بله.
گفتش که ببخشید برید طبقه بالا و فلان و من فهمیدم که داره میگه برو. گفتم باشه در و بستم رفتم.
فرداش با خانومش و بچه داشتن رد میشدن با ماشین ترمز زدش بغل من گفت خانوم فلانی به شما داره میگه خاله بچم!
خلاصه خندیدیم و اینا و منم یه ذره آخی و اینا گفتم و رفتن.
بچه کپی باباشه.
الهی.