I'm here

for a good happy life

I'm here

for a good happy life

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

من بشدت دلم برا خونه بچگیا و اون همه علاقهم به مطالعه تنگ شده.

خونه مون که دو طبقه بود و من یه کارتن کتاب روی پله ها داشتم و همه شون رو ۱۰۰ بار خونده بودم و حفظ بودم.

افتاب میتابید تابستون و من یکی از اویزه های لوستر رو برداشته بودم و گرفته بودمش تو نور. نور اون تو تجزیه شده بود و من رنگین کمان دبده بودم و ذوق کرده بودم و به مامانم نشون داده بودم. مامانم الهی فداش بشم اومده بود پایه باهام 

نگاه میکرد. علاقه من به فیزیک از همون جا شروع شد.

 

علوم پایه ؛ افرادی که علوم پایه خونده بودن همیشه بطرز عجیبی برام خاص شدن تو زندگیم. با اینکه از همه چور قشری توشون هست بعضی اشون یجوری بودن که من برا مدت طولانی قبول شون داشتم و بشدت دوسشون داشتم که در بعضی موارد ریدم. مثلا همین ادم ساده نمای هفت خط که وقتی باهلش رف میزدی همش تو فکر اثبات خودش بود و نمیتونستی دو کلمه مث یه دوست باهاش درد و دل کنی چون همش خودشو بالاتر تتو میدید واسه اون دو تا ریاضی فیزیکی که بیشتر از تو بلد بود. متاسفم برات.

گوز

همزمان هم .دلم برات میسوزه که اینقدر نیازمندی خودتو واسه کسی .که نصف تو سن نداره اثبات کنی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۸ ، ۰۳:۳۷
همون دختره

بچه ها سه تا از بچه ها واقعا دخترای خوبین.

ودر واقع فقط یکی شون هست که یکم مشکل روحی روانی داره. و همش تو فکر انتقام گرفتنه.

ینی شما فک کن به این از بستنی خودت ندی تا اخر عمرش داره فکر میکنه که جطوری انتقام بگیره.

دوتای دیگه واقعا باحال و خوش قلبن. یکی شون جنوبیه. یکی شون همون که گفتم تو روستا زندگی میکنه و محصولات ارگانیک میخوره. درسته یکم بی احساسه. فقط یکم شایدم من زیادی حس دارم. ولی بشدت دختر خوشگل و نازیه. و خوش ذات.

الان که بهتر داریم همدیگرو میشناسیم. و با هم حرف میزنیم . بچه ها کم کم متوجه شدن که اصولا حرفایی که میزنم همه منبع دارن. حتی اگه منبع شو یادم نباشه اکثرا درستن.

گاهی اوقات پشماشون از اطلاعات روانشناسی من میریزه.

بچه ها این زک افرون چقدر خوشگله.

خدایا چی افریدی. میشه باهاش زد:/

یکی از نگرانی هام پوستمه حس میکنم داره خراب میشه.

واقعیتش من از وقتی اومدم دانشگاه دو تا پسر اومدن خودشون بهم گفتن که ما ازت خوشمون میاد. و چند وقت قبل هم یکی اومده بود ناشناس میگفت من رو تو کراش دارم جذاب:/ کراش چیه دیگه باو.

حالا یکی ازون پسرا خیلی پسر خوش ذات و البتا یکم خجالتی بود. وقتی یبار دیدمش دیدم بشدت کیوته. فقط خیلی مذهبی بود و مطمئن بودم اگه با این ادامه بدم به بن بست میخوریم. و خونوادا من اصن اینشکلی نیستن.

بعدش خودش از دانشگامون رفت.

امروز داشتم به مامانم میگفتم چقدر دلم برا بجگی هامون تنگ شده.

که با این پسرخاله خود چس کن خودم جیک تو جیک بودیم. خیلی کیف میداد.

یبار رفته بودیم نون جو بخریم . نونوایی خیلی دور بود و خسته شدیم. خونه پسر خالم اینا یه شهر دیگه بود و ما رفته بودیم مهمونی. بعد با پولی که بهمون داده بودن رفتیم اب خریدیم یواشکی‌ . اسکل کوچولو رفته بود اب رو جاساز کرده بود که کسی نبینه دعوامون کنن. (چته مگه مواد مخدر خریدی؟؟😂)

بعد یهو اب دست من بود که مامان باباهامون رسیدن. من همونطوری اب رو پرت کردم یه طرف اومدم سوار ماشین شدم.

ولی فک کنم پسر خالم برش داشت اورد. یعنی عالیییی بودیم.

امروز به مامانم گفتم کلی خندیدیم.😂

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ دی ۹۸ ، ۰۲:۱۲
همون دختره

بهترین روزا روزایین که شب نمیفهمی از خستگی چطوری خوابت برد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۸ ، ۲۳:۵۳
همون دختره

از من به شما نصیحت.

تضمین کننده ترین عامل موفقیت فقط همون هیجانی بالاست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ دی ۹۸ ، ۲۳:۵۱
همون دختره

به یه نفر نیاز دارم که منو بکشه.

بشدت خستم ازین زندگی

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ دی ۹۸ ، ۱۹:۰۴
همون دختره

بچه ها یه پروژه متلب دارم.

این متلبم چقد سخته ها یه کد اشتباه بزنی دوباره همرو باید از اول بزنی.

خب دارم کوچولو کوچولو یاد میگیرم.

تو متلب هر حلقه وایل رو نمیشه به صورت فور نوشت.

ولی برعکسش میشه.

اخر حلقه فور و ایف هم اند باید بنویسی.

بانمکیش اینجاست که ازمایشگاه ماتریس اسمشه

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۸ ، ۱۱:۵۶
همون دختره

هم اتاقیم خیلی جنده س.

همون که اسمش زالوی کثیف بود.

واقعا یروز تو کثافت خودش میمیره شاید.

نمیدونم.

کامی 

قدش خوبه.بلنده

خودش موهاش فرفری حالت داره و روشن بانمکه.

چهرش این شکلیه

ولی چه فایده که دختر بازه

کامیار یکم حالت عصبی داره.

میخواد دعوا کنه.

صداش رو سرشه همش.

یا مثلا وقتی یه نکته میگی که خودش گفته بجای اینکه خوشحال بشه که باهاش هم نظری میگه من که خودم اینو گفتم.

 

بچه ها من وقتی زیادی هیجانی میشم ساکت میشم که تابلو نکنم.

نمیدونم کار درستیه یانه.

ولی دفعه پیش خیلی کیوت شده بود کامی‌

برگام ریخته بود که اینقد جذاب بود .

ببین داشت چایی میخورد.

نشسته بود تو سبزه ها.

و از پشتش دو تا پرنده با نمک خیلی رمانتیک پرواز کردن رفتن.

وای.

با چشماش موهاش و صورتش که تپل شده بود

هیکلش هم باشگاهیه اوکیه.

و خودش اینو نمیدونست.

و من با یه حالت پوکر فیس در حالیکه ابرو هام رو دادم بالا زل زده بودم بهش.

شاید برداشت بدی کرده.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۸ ، ۱۱:۵۳
همون دختره

خود گوزش هم مخابرات بوده.

یه مشت پسر گوز دورم جمع شدنا

اه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۸ ، ۰۱:۳۹
همون دختره

برداشته به مامانم پیام داده.

دیوس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۸ ، ۰۰:۳۱
همون دختره

بچه ها یه خبر براتون دارم.

کامیار کلا پر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ دی ۹۸ ، ۰۰:۰۷
همون دختره