آسیب
آسیب های دوره کودکی من جوریه که چندتاش تا الان یادم میاد و اذیتم میکنه.
مثلا پدر من یه آدم گوه اخلاق بود که معلوم نبود با خودش چند چنده. با روابط اجتماعی داغون.تو یه خونه کوچیک بودیم و اینقدر پور نداشتیم که من همیشه عذاب وجدان داشتم بخاطر پول خرج کرون های ساده. فکرشو بکن. یه بچه بودم فقط. من یه ست خط کش صورتی خیلی ناز داشتم و مث چشمام مراقبش بودم. حدود ۱۳ ۱۴ سالم بود که تو یه بحث خیلی ساده برداشتش و پرتش کرد تو دیوار و شکست.
اون لحظه همه وجودم تی کشید. قلبم درد گرفت.
واکنش مادرم هم در حد :/ بود. کلا ما رو آدم حساب نمیکرد.
اصولا آدم نباید تو همچین خونه ای شاد بزرگ بشه.
نکته بعدی درباره کارتون های دیزنی بود که میخواستم بگگ. دوران بچگی من اینطوری طی شد که مادرش کلا یا سرکار بود یا تو آشپز خونه اندک وقتی هم میچسبید به بابام و یا حرف میزدن یا دعوا یا نمیدونم چیزای دیگه.
ولی وقتی مادرم برا گذروندن با ما میذاشت صفر بود . صفر به معنای واقعی. هرگز من احساس راحتی با مادرم نکردم و اخلاقش یه جوریه که سخت میتونه بقیه رو درک کنه بیشتر درگیر زندگی خودشه. نمیگیره منظور و درخواست طرف مقابل رو متاسفانه. حالا شما این رو اضافه کنید به کارتون هایی که تنها همدم ما تو بچگی بودن. اکثرا کارتون های دیزنی. ما تقریبا هر روز چندین کارتون میدیدیم. سی دی هاشون رو برامون میگرفتن و ما هم خیلی شاد و سرخوش از اینکه زندگی لاکچری (مزخرف) مون طوری هس که کلی سی دی دیزنی و دستگاا پخشش رو داریم. ما تو بچگی حس میکردیم این خیلی خوبه.
ایده اصلی این فیلمای دیزنی که ما هر روز چندتاش رو تو مغزمون میریختیم.( و تمام چیزی کا از زندگی می آموختیم از همینا بود. چون کس دیگه ای نه بامون یاد میداد نا باهامون طر و کله میزد) درباره عشق و خوب بودن هست اکثرا . اگر تو آدم ساده و احمق حتی و خوب! باشی د آخر شده آسمون به زمین بپویونده کارت درست میشه. تو عاشق یکی بشو و فداکاری کن آخرش اون هم خوب میشه و همچی با خوبی و خوشی تموم میشه. درصورتی که تو زندگی مون و تو این دنیا ساده و احمق بودن و اینکا به هر کی اعتماد کنی اصلا درست نیست. و به معنی آدم خوب بودن نیس. تو زندگی عملا عشق هیچ امتیازی نیس و هیچ ارزشی نداره تنها چیزی که ارزش داره کار و تلاش و هوش و پتشکار و پول که ریشه خوشبختی هستش مهمه.
و اینگونه شما میتونین برینین به زندگی فرزندان.
چه داستان زندگی ناراحت کننده ای داشتی، واقعاً تاسف باره. اما اینکه جرئت نوشتن در موردشون پیدا کردی و خودتو خالی میکنی، خیلی خوبه. امیدوارم در ادامۀ زندگیت موفق باشی و به خواسته هات برسی...