اوکی بای
پنجشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۸، ۰۵:۰۳ ب.ظ
دوباره ارتباط گرفتن برام سخت شده.
دوستم دیشب برگشت وقتی ازش سوال پرسیدم له و لوردم کرد.
گفتش که تو خیلی ادا تنکا درمیاری و دختر ندیدم اینقد تنگ باشه.
والا خودش میگه من با اولین پسری که بهم پیشنهاد بده دوست میشم:/
من حاضر نیستم این کارو بکنم.
و بهش گفتم من نفر قبلیم که باهاش بودم همچی تموم بود و اینا دیگه به چشمم نمیان.
بجز پسرای خوب و جذاب.
پسر بازی هامم ۱۴ ۱۵ سالگی کردم تموم شد.
الان دزگه همه اینا برام مسخره بازیه با پسرای دانشگاه.
ولی واقعا گوه زد به فکر و از دیشب فلج شدم و کاری نتونستم بکنم.
نصف شبی هم بلند شدم اومدم سالن مطالعه عر زدم. اخه این اومد تو ذهنم که همه اون کسشعرایی که ر به من میگفت درست بوده.
ینی من مثل یه وال آبی زندگی میکنم؟
تنها ی تنها ؟
ینی قراره تا همیشه همینجور بمونه؟؟
خدایا چیکا کنم؟
بنظرتون با کامی حرف بزنم؟؟
۹۸/۰۸/۱۶