I'm here

for a good happy life

I'm here

for a good happy life

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

از همه شون؛ همه تون؛ همه مون متنفرم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۹۸ ، ۰۹:۲۲
همون دختره

خدایا منو بکش راحت شم

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۲۱:۱۸
همون دختره

در حال لوس بازی:

_وای کاش زودتر  این پسره سال آخرشو بگذرونه بره دیگه ریختشو نبینم.

+ مطمئنی که این ترم دانشگاه میری؟؟

_ :|

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۸ ، ۱۲:۵۷
همون دختره

_ هدفتومشخص کن وبراش تلاش کن.تو ۹۹ درصد موارد اگه باهمه توانت تلاش کنی بهش میرسی حتما.

+ ولی درباره هرچیزی اینطوری نیس که‌ بهش برسی..( به ۵ سال گذشته و تمام ارزوی خود  و حتی رسیدن به یک قدمی آن و به یکباره نابود شدن همه چیز مینگرد)

+فک کنم فهمیدم چرا دیگه نای هیچ هدف گذاری ندارم.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۸ ، ۱۹:۰۱
همون دختره

من سفر و خیلی حس های دیگه رو دوست ندارم.

چرا؟

من از استرس راه افتادن و جمع و جور کردن متنفرم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۱۲
همون دختره

حتی هیچوقت قرار نیس همه حس های خوب دنیا خوب باشن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۹۸ ، ۰۱:۰۱
همون دختره

امشب بر عکس همیشه با دوست طفلیم همزاد پنداری کردم.

 

اینجا صفحه وبلاگ منه. شخصیه. نه اسمی از کسی آوردم نه آبرو کسی رو بردم‌ که میتونستم مثل خیلیا دیگه ببرم. ولی نمیخوام اینکارو بکنم.

اونوخ ملت همیشه در حال خودن گوه همدیگه هستن.

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۹۸ ، ۰۰:۴۰
همون دختره

آقا ولی این آخریه یه عوضی کونیه . خودش زن داره. ازین بکن درو هاست. بیا بکنمت بعد ببینم چی میشه.

التماسم کن شاید گرفتمت!

چون خودش میدونه چیکاره س همش هم میترسه کسی حرب در بیاره عن اقا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۳۵
همون دختره

خیلی ازین پسرای چسو دانشگاه فک میکنن چون من دختر آرومی هستم بیرون سینگل بودم از اول عمرم. یا با پسرای درست حسابی نپریدم (از نظر هرچی)

من با خیلی پسر ها صحبت کردم در حددو ست اجتماعی و اینا.

و جالب اینجاست وقتی با پسرا صحبت میکنم ۹۰ درصدشون اوکی میشن و دوست میشیم و راحت حرف میزنیم.

یه پسره بود زبان و مدیریت خونه بود . ارشد مدیریت بود. 

واقعا پسر خوبی بود. خیلی جاها دیده بودمش . خودش بود. بی پول و باحال.

ولی به یه جایی که رسیدیم فانتزی هامون واقعا باهم فرق داشت و گفتیم اوکی خدافظ. یعنی بندا خدا خودش گفت ببین دختر من هنوز با نبود یار قبلیم کنار نیومدم. اوکی نشدم.

و یه عن آقای پر از عقدا بی شخصیت هم که الان داره دکترا میگیره و خیلی هم باسواد هست و خیلی هم مقبول با من اوکی بود.

تازه یه استاد دیگه مونم کاملا باش ارتباط برقرار کردم خاک بر سر ولی خب هیچکدوم نخواستیم ادامه بدیم.

حالا 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۲۹
همون دختره

اینو یادم رفت بگم

یه سری خواب دیده بودم که با پسره تی ای مون بعله! 

بجان خودم هر چی سبک سنگین میکنم اصن فازمون یکی نیس فعلا.

حالا تو خواب داشتیم جشن نامزدی برگزار میکردیم.

نشسته بودیم سر سفره با خانواده و همه خیلی ساده و دور همی. 

بعد من نگران درست برگزار شدن و اینا ی مراسم ها بودم. و اخمو بودم.

این یارو که بغل منم نشسته بود داشت همچین با عشق منو نگا میکرد(چندش)

بعدشم خم شد جلو همه لپمو بوسید. بعد تو خواب قلب من مرد از خوشی.

شت

آخه چرا؟!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۸ ، ۰۶:۱۵
همون دختره