دختر

من به شدت دخترم.

شخصیتم به شدت دختره.

 

ادامه آسیب

ممکنه بخاطر همین باشه. دختر ی مث من تو ۱۶ سالگی باید فک کنه که باید عاشق یه پیر مرد چسخول بشه و حس کنه هرچی داره باید به پای عشق عن آقا بده.

آسیب

آسیب های دوره کودکی من جوریه که چندتاش تا الان یادم میاد و اذیتم میکنه.

مثلا پدر من یه آدم گوه اخلاق بود که معلوم نبود با خودش چند چنده.  با روابط اجتماعی داغون.تو یه خونه کوچیک بودیم و اینقدر پور نداشتیم که من همیشه عذاب وجدان داشتم بخاطر پول خرج کرون های ساده. فکرشو بکن. یه بچه بودم فقط. من یه ست خط کش صورتی خیلی ناز داشتم و مث چشمام مراقبش بودم. حدود ۱۳ ۱۴ سالم بود که تو یه بحث خیلی ساده برداشتش و پرتش کرد تو دیوار و شکست.

اون لحظه همه وجودم تی  کشید. قلبم درد گرفت.

واکنش مادرم هم در حد :/ بود. کلا ما رو آدم حساب نمیکرد.

اصولا آدم نباید تو همچین خونه ای شاد بزرگ بشه. 

 

 

نکته بعدی درباره کارتون های دیزنی بود که میخواستم بگگ. دوران بچگی من اینطوری طی شد که مادرش کلا یا سرکار بود یا تو آشپز خونه اندک وقتی هم میچسبید به بابام و یا حرف میزدن یا دعوا یا نمیدونم چیزای دیگه.

ولی وقتی مادرم برا گذروندن با ما میذاشت صفر بود . صفر به معنای واقعی. هرگز من احساس راحتی با مادرم نکردم و اخلاقش یه جوریه که سخت میتونه بقیه رو درک کنه بیشتر درگیر زندگی خودشه. نمیگیره منظور و درخواست طرف مقابل رو متاسفانه. حالا شما این رو اضافه کنید به کارتون هایی که تنها همدم ما تو بچگی بودن. اکثرا کارتون های دیزنی. ما تقریبا هر روز چندین کارتون میدیدیم. سی دی هاشون رو برامون میگرفتن و ما هم خیلی شاد و سرخوش از اینکه زندگی لاکچری (مزخرف) مون طوری هس که کلی سی دی دیزنی و دستگاا پخشش رو داریم. ما تو بچگی حس میکردیم این خیلی خوبه. 

ایده اصلی این فیلمای دیزنی که ما هر روز چندتاش رو تو مغزمون میریختیم.( و تمام چیزی کا از زندگی می آموختیم از همینا بود. چون کس دیگه ای نه بامون یاد میداد نا باهامون طر و کله میزد) درباره عشق و خوب بودن هست اکثرا . اگر تو آدم ساده و احمق حتی و خوب! باشی د  آخر شده آسمون به زمین بپویونده کارت درست میشه. تو عاشق یکی بشو و فداکاری کن آخرش اون هم خوب میشه و همچی با خوبی و خوشی تموم میشه. درصورتی که  تو زندگی مون و تو این دنیا ساده و احمق بودن و اینکا به هر کی اعتماد کنی اصلا درست نیست. و به معنی آدم خوب بودن نیس. تو زندگی عملا عشق هیچ امتیازی نیس و هیچ ارزشی نداره تنها چیزی که ارزش داره کار و تلاش و هوش و پتشکار و پول که ریشه خوشبختی هستش مهمه.

و اینگونه شما میتونین برینین به زندگی فرزندان.

 

 

 

 

 

 

 

بعله

من بعد از تو دختر قوی و شادی خواهم شد. و هستم تا حدود زیادی.

برای من این موند که تجربه م زیاد شد . بیا برو این تو

نقاط قوت افراد اجتماعی

خاطراتی که از گذشته با تو تعریف میکنن یجوریه که انگار خیلی خوش گذشته حتی اگه اینطور نباشه.

البته وقتی که همو چند ماا یبار میبینید.

تو موقعیت هایی که فضا بی نمک میشه به سمت بامزه میبرن و کنترل فضا رو با تو دست میگیرن.

ها

هم خونه ای هام شبیه زنهای زندگی ان.

کاش من هم مث اونها بشم

از قضا

پسری که دو ترم با یکی دیگا بوده داره به من نخ میده.

ینی فک کنم هنوزم با اون دختره باشه.

برعکس من که آرومم نسبتا؛ بشدو حراف و اجتماعی هستش پسره.

گرگ بودن رو ازین سن یاد نگیرن پسرا . اگر دین ندارید آزاده باشید. 

 

مامان بزرگتون نصیحتتون میکنه.:))

 

و یه ککتا جالب که فهمیدم پسره که اومده بود ازمن درباره یه دختر دیگه بپرسه در واقع دنبال من بود:/

چرا؟؟!

حالا اون یکی پسره هم کلاسیم جرئت نداره آدم وار حرفشو بزنه. همش میاد ار چن وقت یبار میگه : سلام خوبید؟

نمیدونم چی برداشتید؟

پاس کردین؟

عکس پروفایلتون خیلی گل و بلبله و قشنگه.

حالا اصلا به خونواده ما نمیخوره خونوادش که‌. ازین مذهبی وحشتناکاس.

از پسر ترسو بدم میاد خیلی.

ببین. درسته باید محتاط باشه. ولی باید شخصیتش قوی و حامی باشه. باید اینقدر مهارت ارتباطی داشته باشه که بفهمونه فلانی من ازت خوشم میاد. پاشم وایمیسم. 

بلی.

اور سینکیکگ

حال نداشتم انگلیسی بنویسیم.

متاسفانه یه عادت نه چندان خوب که دارم زیادفکر کردن هست.

یعنی واقعا مخم تیلیت میشه.

Over thinking احتمالا به حالتی میگن که مغز آدم در حال انفجاره.از شدت فکر کردن به کسشرات.

میدونید واقعا سخته که آدم بخواد تلاش کنه که مث دیگران بشه. 

الان من هیچ کار بدی نکردم حق کسی رو نخوردم. ولی آدم هایی که دور و برم هستن خیلیاشون چشم ندارن منو ببینن. 

گاییدم همشونو.

بدبختای احمق

 

کرم درون

این مطلب اصلا طنز نیست.

 

وقتی یه جمله عاشقانه میخونم حس میکنم کرمی که توی من زندگی میکنه یه گاز از قلبم رو میکنه و میخوره.

دردش تو همه وجودم میپیچه