I'm here

for a good happy life

I'm here

for a good happy life

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

۳۶ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

بچه ها حس میکنم خل دارم میشم؟؟!

دارم تغییر میکنم.

هر سری با این کامیار حرف میزنم ۳ روز تو فکرشم.

ولی کامیار مشاور باحالیه.

کلا ادم خوش صحبتیه.

تو پیج اینستاش ۹۰ درصد دخترن:/

مشخصه خدای مخ زدنه آیا؟

اینا در درجه اول به من ربطی نداره.

کلا جلسات مشاوره اینجوریه که وقتی میری دو سه روز اول کیفت کوکه.

بعدش فقط عر میزنی دیگه.

البته در کل اینجوری نیست و تغییرات اروم اروم انجام میشن.

برا همین جلسات رو دیر به دیر برگزار میکنیم.

بچه ها امروز امتحان داشتیم.

من سوال اخر رو ننوشتم درست حسابی.

خدا رحم کنه بهمون.

کامیار یه آدمیه که تا تونسته رزومه پر کرده همه جا.

تا به اینجایی که الان هست رسیده.

بچه ها تو این اتاق مرز سلیطه بودنو جابجا کردن دخترا.

ازشون واقعا بدم میاد نمیتونم انکارش کنم.

ولی خب مثل خودشون: سلام عزیزم. چطوری عزیزم؟ نه عزیزم.

تو این حالت هستم.

بچه ها دیروز رفتم دفتر استاد.(عزیزم)

من بودم وچن تا پسر ترم دهی لاشی.

استاد دونه دونه جواب ما رو میداد.

عکس خانومشو گذاشته رو میزش و من تازه دیدم.

عکس خانم شو  و یه گل رز پیشش.

به قول بچه هایکی هم نیست 

عکس مونو بذاره رو میزش.

بچه ها اینجا هوا به شدت سرده.

من دستام اینقدر یخ زده که صفحه تاچ گوشیم نمیگیره درست الان.

 

خلاصه با کامی خیلی کیف داد حرف زدیم.

و من کلی حرف زدم.

با اینکه کامی سرماخورده بود.

خلاصه

فهمیدم خیلی چیزایی که نگران شونم الکیه و بهم گفت تمرکزت روخودت باشه فقط.

گفتم که کامی اون عوضیهم  میگف بهم که مواظب خودت نیستی

 

.

گفتش:

عزیزم  ادما به نفع خودشون حرف میزنن!!

گفتم

اوکی😂

خیال پردازی گفت که خیلی خوبه خیلی هااصن ندارنش.

و بی شرف گفتش که اروم بودن ربطی به جذاب بودن نداره‌.

یهنفرمیتونه اروم باشه ولی جذاب باشه

بهنظرتکیمیشه روزیکهمن یه شخصیت شاد و راحتداشته باشم؟

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۷ آذر ۹۸ ، ۱۷:۳۷
همون دختره

این بچه هم از ما نمیکشه بیرون.

واسه چی همش باید خواب تو تاپاله رو ببینم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۸ ، ۰۳:۳۵
همون دختره

دلم میخواد به یکی پیام بدم.

با یکی حرف بزنم.

پوکیدم خو اینجا

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۸ ، ۰۳:۰۳
همون دختره

الان من دقیقا تو این وضعیتم.

نه میتونم به کامیار پیام بدم بگم چیکار کنم اذیتم میکنن میگه بکیرم تقصیر خودته و تارزه وابسته میشم و اون هم میفهمه و کلا داغون میشه همچی.

نه میتونم به کسی بگم.

به کی بگم آخه.

واقعا برام سواله آدم های عوضی چطوری خوش و خرم اینجا زندگی میکنن؟

آخرش چی؟

الان چی؟

سخت ترین شبای زندگی در کنار سلیطه ترین دخترای ایران

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۹۸ ، ۰۳:۰۱
همون دختره

هر چیزی که به تو مربوطه حالمو بد میکنه.

نوشته شعر کتاب حرف 

اون شخصیت مسخره عقده ایت.

نقش بازی کردنات که یادم میاد.

وحشی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۸ ، ۱۰:۳۷
همون دختره

واقعا زندگی تو روستا با ادم چیکار میکنه؟

من فک میکنم به شدت ادم رو بزرگ میکنه.

فکرشو بکن کلی زحمت میکشی یه بره رو بزرگ میکنی کلی براش ذوق میکنی بعد مجبوری بفروشیش یا بخوریش چون سیستم همینه کلا.

یکی از بچه ها هم اتاقیم که پدرش دامداری داری مصداق کامل همین ماجراس.

احساساتش نسبت به از دست دادن اشخاص یا اشیا به شدت کمه.

انگار یجورایی بازی زندگی رو یاد گرفته و دیگه براش اهمیتی نداره که کی تنهاش بذاره. یاد گرفته مستقل و شاد زندگی کنه.

واسه همین من دوست ندارم با یه بزرگ شده روستا ازدواج کنم چون خیلی راحت میتونن تنهات بذارن.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۹۸ ، ۰۲:۳۳
همون دختره